جمعیت حضرت خدیجه سلام الله علیها

    شخصی که دنبال میخ است در واقع دنبال سوراخیست که چیزی به آن آویزان کند. ضعف ما در دنیای فروش این است که تا می فهمیم طرف پول دارد، شروع می کنیم به پرزنت محصولمان که باید بخرد، این اشتباه است! این مرحله مهم جایی است که حکم آن فوت کوزه گری را دارد و هر کسی پَرِش بدهد، آمار فروشش پایین می آید! یعنی من نباید شروع کنم از همان اول تمام اطلاعاتی که از

احد آزادی‌خواه نایب رئیس کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی و محیط زیست مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار جمعیت حضرت خدیجه(س) در خصوص ظرفیت‌های صادراتی شهرستان ملایر و لزوم حمایت از بازرگانان و تجار، اظهار داشت: باتوجه به تلاش هایی که در 8 سال گذشته صورت گرفته توانسته ایم برندهایی را برای شهرستان ملایر کسب کنیم که از مهمترین آنها جهانی شدن صنعت منبت مبلمان ملایر، انگور ملایر و ثبت ملی صنعت مروار و سبد

  طرف پول دارد و می‌خواهد خرید کند، اما هر کسی که پول دارد، لزوماً سریع قرارداد امضا نمی‌کند. باید مشکل اصلی‌اش را پیدا کنی؛ همان “ابر مشکل” او و این مشکل اصلی هم همیشه تخفیف نیست. اگر بتوانی این مشکل را شناسایی و ابتدا آن را به خودش بفروشی، متوجه می‌شوی که علاقه‌مندتر می‌شود؛ چون تو دقیقاً به‌اندازه مسئله و درک او، داستان فروش را شروع کرده‌ای. صوت کامل این برنامه را اینجا مشاهده کنید.  

  آدم‌ها هر کدام جای خودشان را دارند، بقیه تبدیل به کپی می‌شوند. کپی هم که اسمش روی آن است، فقط کپی است. حتی اگر خیلی خوب هم باشد، به آن می‌گویند “کپی برابر اصل”، اما هرگز اصل نیست. مثلا درباره‌ی پیرمردها؛ نصیحت کردن یک پیرمرد کار بسیار سختی است. چرا؟ چون تفکراتش شکل گرفته و تغییر دادن این تفکرات بسیار دشوار است. مثل این می‌ماند که بخواهیم یک انسان ۵۰۰ ساله را تغییر دهیم. کسی که

  مشکلات جنس چینی داریم که مشکل هست، ولی برایش آن‌چنان بال بال نمی‌زنیم. یک مشکل داریم اساسی، مثل ستون‌های خانه. یک سری ستون‌ها، مثل ستون آشپزخانه و اپن، تشریفاتی هستند. اما یک ستون هست که اگر آن را بزنی، سقف پایین می‌آید. اون مشکل مشتری را باید پیدا کنی و روی آن مانور بدی. این‌که بتوانی برایش بفروشی، خیلی مهم است!  صوت کامل این برنامه را اینجا مشاهده کنید.

  هر جا می‌بینید تب خرید مشتری افتاده، دیالوگ‌ها اهمیت پیدا می‌کنند. در این لحظه باید سریعاً به سراغ نیاز اصلی او بروید؛ همان جایی که مشکل دارد. همان آشفتگی، همان شخصیتی که در حال از دست دادن است، همان سمتی که از دست می‌دهد، یا همان تأمین‌کننده‌ای که او را به شدت اذیت می‌کند. روی همان نقاط فشار بیاورید تا دوباره “آخ” بگوید و شما بتوانید مکالمه را از سر بگیرید. صوت کامل این برنامه را

“تا زمانی که فرد متوجه نشود بیمار است، حتی بهترین پزشکان هم اگر نسخه‌ای تجویز کنند، بی‌فایده است.” موضوع این است که مشتری نمی‌داند اصلی‌ترین مشکلش چیست! ابتدا باید مشکل اصلی را پیدا کنید، سپس آن را برای مشتری برجسته و شفاف کنید. وقتی خودش مشکلش را درک کرد، آن زمان برای یافتن راه‌ حل مشتاق‌تر خواهد بود. منبع: مطلب “موفقیت یک فروش و مشتری وفادار!” در وبسایت استاد_وحید نسخه کامل این مبحث را اینجا مشاهده کنید.

    تمام فروش بر مبنای چیست؟ بر مبنای این است که مشتری بخرد، با رضایت بخرد و تبدیل به یک مشتری وفادار شود. موفقیت یک فروش در همین است!

بسیاری از ما یاد گرفته‌ایم که زندگی‌مان را بر اساس الگویی سخت و پراسترس برنامه‌ریزی کنیم: تصمیم ‌گیری درباره شغل در دهه ۲۰، تمرکز بر کسب درآمد در دهه ۳۰، و سپس کار تا پایان دهه ۶۰، در نهایت بازنشستگی با خستگی، شاید بدون دستیابی به آرزوهایمان. در این الگو، بازنشستگی پایان راه است. اما الگویی جدید وجود دارد؛ زندگی در ۵ مرحله به‌هم پیوسته، هر کدام به مدت ۱۸ سال. در اینجا به بررسی این مراحل

  ادبیاتی که از مشتری دریافت می کنید، مشخص می کند که شما باید کدام دلیل را چه موقع بیان کنید و این موضوع هم فقط با خوب گوش کردن و خوب سوال پرسیدن به دست می آید! صوت کامل این برنامه را اینجا مشاهده کنید.

  دلایلی که برای فروش می آورید، اگر قابلیت ترجمه و زیرنویس ندارد که یک خصوصیت برای مشتری داشته باشد، دلیل نیست! صوت کامل این برنامه را اینجا مشاهده کنید.

    مشتری ساعت نمی خرد که فقط زمان را نگاه کند؛ خصوصیت آن ساعت مهم است!